میدونم بزرگ شدی و به اصطلاح امروزی ها برای خودت مردی شدی ولی به قول قدیمی ها بچه ی ادم قدش به بلندی تیر چراغ برق هم برسه بازم بچه ی آدمیه و از این یکی گریزی نیست
این روزها به قول تو خیلی دارم سعی میکنم اونی باشم که تو دوست داری...اما خیلی سخته
خوب میدونی تو دوست داری هر وقت اراده کنی من تمام و کمال در خدمتت باشم...این که نمیشه
باور کن سخته
درسته که مادرتم اما منم برای خودم به غیر از رسیدگی به تو هزار جور فکر و گرفتاری دارم که باید به همه ی اونها رسیدگی کنم
اما یه سوال برام پیش اومده!!!
تو چرا وقتی میبینی من در اوج کارم هستم توقعاتت بیشتر میشه؟
تا حالا به این فکر کردی چقدر در این مواقع من رو در فشار روحی میگذاری؟
اما با تمام اینها من یه مادر هستم و تو بچه ی من...هر کاری کنی بازم دوستت دارم